جواب معنی شعر و تمرین ها درس سوم صفحه ۳۱ تا ۳۵ ادبیات فارسی دهم ؛ پاسداری از حقیقت
جواب صفحه ۳۱ و ۳۲ و ۳۳ و ۳۴ و ۳۵ ادبیات فارسی دهم که مربوط به سوال های درس سوم پاسداری از حقیقت از فصل ۲ ادبیات پایداری است را در حاشیه نیوز برای شما دانش آموز فعال و کوشا آماده شده است. در این قسمت به حل گام به گام پاسخ سوالات کارگاه متن پژوهی قلمرو زبانی و قلمرو ادبی و قلمرو فکری و درک و دریافت صفحه ۳۴ و ۳۵ ادبیات فارسی دهم متوسطه دوم رشته های تجربی و ریاضی و انسانی و فنی حرفه ای میپردازیم
جواب صفحه ۳۱ تا ۳۳ ادبیات فارسی دهم
در پاسخ معنی شعر صفحه ۳۱ و ۳۳ فارسی دهم خواهیم داشت:
درختان را دوست میدارم / که به احترام تو قیام کرده اند / و آب را / که مهر مادر توست
معنی: من درختان را دوست دارم؛ زیرا برای احترام به تو ايستاده اند. و آب را به این علت دوست دارم چون مهریه مادر تو، حضرت فاطمه زهرا است.
قلمرو زبانی: مهر: مهریه، کاوین / مادر: منظور حضرت فاطمه زهرا / تو: مرجع ضمیر امام حسین / قیام کردن: برخاستن / و آب را: حذف فعل به قرینه لفظی و آب را دوست دارم/ مهر مادر، سرخگون، آیینه دار نجابتت، محراب: مسند
قلمرو ادبی: قالب: سپید / قیام درختان: جانبخشی / حسن تعلیل علت روییدن درختان تو هستی / اغراق
خون تو شرف را سرخگون کرده است / شفق آینه دار نجابتت / و فلق محرابی که تو در آن / نماز صبح شهادت گزاردهای
معنی: خون تو شهادت تو به شرف، ارزش و اعتبار داده است. شهادت تو باعث سرافرازی و نشانه شرافت توست تو همچون شامگاه و بامداد پاک و زیبایی و خونت مانند سرخی شفق و فلق زیباست.
قلمرو زبانی: شرف: آبرو، بزرگواری/ نجابت: اصالت، پاک منشی، بزرگواری/ شفق: سرخی آفتاب هنگام غروب خورشید / فلق: سپیده صبح، فجر / محراب: مقدس ترین مکان در مسجد، محل قرار گرفتن امام جماعت، در لغت به معنای محل جنگ با شیطان /گزاردن: به جای آوردن، اقامه کردن / سرخگون: پسوند رنگ، یعنی به رنگ سرخ
قلمرو ادبی: خون: مجاز از شهادت، جان باختن / سرخگون کرد: کنایه از اعتبار بخشیدن / «شفق، فلق»: تضاد / شفق آیینه دار: تشخیص
در فکر آن گودالم / که خون تو را مکیده است / هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم / در حضیض هم میتوان عزیز بود / از گودال بپرس
معنی: من در فکر آن گودال هستم که خون تو را خورده است. من تاکنون گودالی که این گونه رفیع و بلند باشد ندیده بودم. در عین ذلت می توان عزیز هم بود. از گودال سئوال کن.
قلمرو زبانی: رفیع: بلند، مرتفع / حضیض: جای پست در زمین یا پایین کوه، فرود / هیچ گودالی: مفعول، ترکیب وصفی هیچ: صفت مبهم / عزیز: مسند / میتوان بود: فعل بیشخص ـ غیر شخصی ـ
قلمرو ادبی: گودال خون – مکیده: جانبخشی / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین / هیچ گودالی – رفیع: متناقض نما / تلمیح به شَرَفُ المَکانِ باِلمَکینِ ارزش هر جای و جایگاهی به کسی است که در آن قرار گرفته است./ رفیع، حضیض: تناقض / از گودال بپرس: جانبخشی
شمشیری که بر گلوی تو آمد / هر چیز و همه چیز را در کاینات / به دو پاره کرد: / هر چه در سوی تو حسینی شد / دیگر سو یزیدی… / آه، ای مرگ تو معیار!
معنی: شمشیری که گلوی تو را بریده، همۀ دنیا را به دو بخش تقسیم کرد. هر چیزی و هر کسی که به سوی تو آمد و طرفدار تو شد، بر حق است و هر چه که از تو گریزان شده و مقابل تو ایستاد، بر باطل است. آه ای حسین ، شهادت تو معیار حق و باطل است.
قلمرو زبانی: کاینات: همه هستی
قلمرو ادبی: شمشیری … آمد: کنایه از گلوی تو را برید و شهید کرد / حسینی، یزیدی: تضاد / واژه آرایی: هر، چیز / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین
مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت / و آن را بی قدر کرد / که مردنی چنان / غبطه بزرگ زندگان شد
معنی: مرگ باشکوه تو آنگونه زندگی را مسخره و بی ارزش کرد که حتی زندگی، آرزوی مرگی چون مرگ تو را دارد.
قلمرو زبانی: سخره: مسخره کردن، ریشخند / بی قدر: بی ارزش / غبطه: رشک بردن، حال و روز کسی را آرزو داشتن بی آنکه خواهان زوال او باشیم.
قلمرو ادبی: مرگ، زندگی: تضاد / مرگت … به سخره گرفت: جانبخشی
خونت / با خون بهایت حقیقت / در یک تراز ایستاد
معنی: حقیقت که خون بهای توست با خون تو همتراز و هم ارزش است. خونت، عین حقیقت است.
قلمرو زبانی: تراز: سطح / خونبها : دیه، تاوان کشته شدن کسی، پولی که در ازای خون مقتول به بازماندگان او میدهند.
قلمرو ادبی: خون: مجاز از جان باختن / خونت … ایستاد: جانبخشی
و عزمت ضامن دوام جهان شد / -که جهان با دروغ میپاشد- / و خون تو امضای «راستی» است.
معنی: اراده تو ضامن دوام جهان شد. جهان با دروغ و باطل، متلاشی میشود اما تو با خونت، حقیقت و راستی را رواج دادی و جاری ساختی.
قلمرو زبانی: عزم: اراده، قصد / ضامن: ضمانت کننده، کفیل، به عهده گیرنده غرامت
قلمرو ادبی: اغراق / خون: مجاز از جان باختن / امضا: مجاز از تأیید کننده / تشبیه خون به امضا
تو تنهاتر از شجاعت / در گوشه روشن وجدان تاریخ ایستادهای / به پاسداری از حقیقت
معنی: هیچکس در شجاعت مانند تو نیست و تو معیار شجاعت هستی، در گوشه ای از تاریخ ایستاده ای و از حقیقت نگهبانی میکنی.
قلمرو زبانی: پاسداری: نگهبانی
قلمرو ادبی: تنهاتر از شجاعت: جانبخشی / گوشه تاریخ: اضافه استعاری / وجدان تاریخ: اضافه استعاری
و صداقت / شیرین ترین لبخند / بر لبان اراده توست
معنی: راستی و صداقت مانند لبخندی است که بر لبان تو نشسته است. تو پاسدار راستی و صداقت هستی
قلمرو زبانی: صداقت: راستی
قلمرو ادبی: شیرین ترین لبخند: حس آمیزی / لبان اراده: اضافه استعاری / لبخند، لب: تناسب
چندان تناوری و بلند / که هنگام تماشا / کلاه از سر کودک عقل میافتد
معنی: مقام تو آن قدر بلند است که عقل ناتوان انسان در برابر عظمت تو عاجز و متحیر می شود. عقل از درک عظمت امام حسین (ع) عاجز است
قلمرو زبانی: تناور: تنومند، فربه، قوی جثه
قلمرو ادبی: کودک عقل: اضافه تشبیهی / کلاه از … میافتد: جانبخشی، کنایه از این که عقل توان شناخت تو را ندارد.
ر تالابی از خون خویش / در گذرگه تاریخ ایستادهای / با جامی از فرهنگ / و بشریّت رهگذار را میآشامانی / -هر کس را که تشنه شهادت است.
معنی: در حالی که در کنار آبگیری از خون خود در مسیر تاریخ ایستاده ای، به انسان هایی که عاشق شهادت هستند، فرهنگ شهادت را می آموزی.
قلمرو زبانی: تالاب: آبگیر، برکه / رهگذار: رهگذر، مسافر / میآشامانی: گذرا شده به وسیلهی ان، گذرای سببی/ فعل میآشامانی در آخر نیز حذف به قرینهی لفظی است.
قلمرو ادبی: اغراق: تالابی از خون / گذرگه تاریخ: اضافه تشبیهی / جام: مجاز از شراب / تشبیه: فرهنگ به جام (شراب) / اشتقاق: گذرگه و رهگذار / تناسب: خون و شهادت، جام و می، آشامانی و تشنه / اضافهی استعاری: تشنهی شهادت / تلمیح به حدیث «وَ بَذَل مُهجَتَهُ فبکَ لیستنقِذَ عَنِ الضّلالِه و حیرة الجَهالَه = او، حسین (ع)، خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی و سر گردانی گمراهی نجات بخشد
در پاسخ سوالات قلمرو زبانی صفحه ۳۴ فارسی دهم خواهیم داشت:
۱ – مترادف و متضاد واژۀ «رفیع» را از متن درس بیابید.
جواب: واژه مترادف: بلند / واژه متضاد: حضیض
۲ – از متن درس، برای هر یک از نمودارهای زیر، یک گروه اسمی بیابید و در نمودار قرار دهید.
هسته ← اسم ← غبطه
وابسته ← صفت ← بزرگ
وابسته ← مضافالیه ← زندگانی
هسته ← اسم ← گوشه
وابسته ← صفت ← روشن
وابسته ← مضافالیه ← وجدان
هسته ← اسم ← نماز
وابسته ← صفت ← صبح
وابسته ← مضافالیه ← شهادت
در پاسخ قلمرو ادبی صفحه ۳۴ و ۳۵ فارسی دهم خواهیم داشت:
۱ – دو نمونه از کاربرد «تشخیص» را مشخص کنید.
جواب: مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت / از گودال بپرس / درختان قیام کردهاند : قیام کردن درختان و پرسیدن از گودال
۲ – شعر سپید، گونهای از شعر معاصر است که آهنگ دارد امّا وزن عروضی ندارد و جای قافیهها در آن مشخّص نیست.
شعر «پاسداری از حقیقت» را از این دید بررسی کنید.
جواب: این شعر در قالب سفید سروده شده است، اول این که وزن عروضی ندارد. دوم این که، هرجا ضرورت شاعری اقتضا کند، قافیه ذکر میشود؛ قافیه و ردیف در آن اختیاری است / طول مصراعها برابر نیست / همچنین شعر منثور هم به آن میگویند.
۳ – به بیت زیر توجه کنید:
بید مجنون در تمام عمر، سر بالا نکرد / حاصل بیحاصلی نبود جز شرمندگی صائب
در این بیت، شاعر برای شکل ظاهری و آویزان بودن شاخهها و برگهای درخت بید، علتّی شاعرانه امّا غیرواقعی آورده است و آن، سرافکندگی بید، به سبب بیحاصل بودن است.
وقتی شاعر یا نویسنده، دلیلی غیرواقعی امّا ادبی برای موضوعی بیان کند؛ آن چنان که ذهن مخاطب آن را بپذیرد، آرایۀ «حُسن تعلیل» پدید میآید. حُسن تعلیل، در لغت، به معنای دلیل و برهان نیکو آوردن است. اگرچه این دلیل و برهان، واقعی، علمی یا عقلی نیست امّا مخاطب آن را از علتّ اصلی دلپذیرتر مییابد.
چو سرو از راستی بَرزد عَلَم را / ندید اندر جهان تاراج غم را نظامی
هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی ز چه رو همی کند نوحه گری؟
یعنی که نمودند در آیینۀ صبح / از عمر شبی گذشت و تو بیخبری خیام
در کدام قسمت از متن درس «حسن تعلیل» به کار رفته است؟ دلیل خود را بنویسید.
جواب: درختان را دوست دارم که به احترام تو قیام کرده اند: شاعر علت به ردیف و عمودی ایستادن درختان را احترام به امام حسین (ع) می داند.
در پاسخ قلمرو فکری صفحه ۳۵ فارسی دهم خواهیم داشت:
۱ – با توجه به متن درس، شاعر چه نوع مرگی را غبطه بزرگ زندگانی می داند؟
جواب: مرگ در راه خدا (شهادت)
۲ – در متن درس، «عقل» با چه ویژگی هایی وصف شده است؟ چرا؟
جواب: حیرت و سرگشتگی ؛ زیرا طاقت دیدن عظمت امام حسین (ع) را ندارد و با این همه عظمت گیج می شود.
۳ – هریک از موارد زیر، با کدام قسمت از شعر «پاسداری از حقیقت» ارتباط معنایی دارد؟
شَرَفُ المکانِ باِلمَکینِ (ارزش هرجای و جایگاهی به کسی است که در آن قرار گرفته است.)
جواب: در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است / هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم.
وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَستنقِذَ عبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ و حَیرةِ الضَّلالَةِ. (او، حسین (علیه السلام) خونش را در راه تو عطا کرد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانیِ گمراهی نجات بخشد.)
جواب: بر تالابی از خون خویش / در گذرگه تاریخ ایستاده ای / با جامی از فرهنگ / و بشریت رهگذار را می آشامانی / ـهر کس را که تشنه ی شهادت است.ـ
در این بخش، مروری بر جواب صفحه ۳۱ تا ۳۵ فارسی دهم انجام داده شد. با اضافه کردن عبارت “حاشیه نیوز” در آخر جستجوهای درسی خود در گوگل، به بهترین پاسخ ها دسترسی خواهید داشت. لطفاً به خاطر داشته باشید که ابتدا سعی کنید پاسخ سوالات را خودتان بیابید و سپس برای بررسی صحت آن به این پاسخ ها مراجعه کنید. اگر سوالی دارید، آن را در قسمت دیدگاه بپرسید تا معلمان و کارشناسان ما به آن پاسخ دهند.