آموزش و سرگرمی

جواب فعالیت های نگارشی و درست نویسی و تصویر نویسی درس اول صفحه ۱۷ تا ۲۴ نگارش نهم ؛

جواب صفحه ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ نگارش نهم که مربوط به سوال های درس اول با ذهنی نظام مند و پرورده بنویسیم است را در حاشیه نیوز برای شما دانش آموز فعال و کوشا آماده شده است. در این قسمت به حل گام به گام پاسخ سوالات فعالیت های نگارشی و درست نویسی و تصویر نویسی صفحه ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ نگارش نهم می‌پردازیم.

جواب صفحه ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ نگارش نهم

در پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه ۱۷ نگارش نهم خواهیم داشت:

۱- ساختمان نوشته زیر را مشخص کنید و بگویید نویسنده از کدام شیوه های پرورش ذهن، بهره گرفته است؟

✅ ساختار نوشته «سیاه کوچک» به شرح زیر می باشد:

— موضوع: سیاه کوچک.

— مقدمه: نویسنده با هدف شکل بخشیدن به متن آن را با طرح سوالی شروع کرده است.

— تنه: نویسنده در این بخش شروع به شرح دادن داستان کرده است.

— نتیجه: نویسنده با بیان جمله های پایانی، این پیام را به خواننده انتقال می دهد که کلاغ نیز یکی از مخلوقات زیبای خداوند است و خلقت آن نیز به جا می باشد زیرا دنیا همانطور که به صدای زیبا بلبل نیاز دارد به صدا و رنگ کلاغ نیز نیاز دارد.

در پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه ۱۸ نگارش نهم خواهیم داشت:

۲- یکی از موضوع های زیر را انتخاب کنید و پس از طراحی نقشه ذهنی، به کمک یکی از راه های پرورش فکر، متنی درباره آن بنویسید.
«گذر رودخانه – آدم فضایی – اذان – شانس – فیل و فنجان»

✅ موضوع: گذر رودخانه
همیشه صدای آرامش‌بخش آب روان مرا به وجد می‌آورد. انگار که این صدا، لالایی طبیعت است که برای آرام کردن دل‌های آشفته سروده می‌شود. هر بار که کنار رودخانه می‌نشینم و به جریان آرام آب خیره می‌شوم، تمام دغدغه‌هایم را فراموش می‌کنم. انگار که این صدا، جادویی است که می‌تواند هر دل گرفته‌ای را شاد کند.

یک روز که مشغول تماشای رودخانه بودم، ماهی کوچکی را دیدم که با تمام توان خلاف جهت جریان آب شنا می‌کرد. این صحنه، مرا به فکر فرو برد. چرا این ماهی کوچک، مسیر آسانی را انتخاب نمی‌کرد و بر خلاف جریان آب پیش می‌رفت

انگار ماهی کوچک، می‌خواست به من بگوید که گاهی اوقات باید خلاف جهت جریان حرکت کرد تا به مقصد رسید. او به سنگ‌ها و آب رودخانه پناه برد، اما هر کدام به دلیلی نتوانستند به او کمک کنند. سنگ‌ها ثابت بودند و آب نیز به مسیر خود ادامه می‌داد.

ماهی کوچک، با امید به مادرش، به راه خود ادامه داد. در نهایت، با کمک باد مهربان، توانست به مادرش برسد. این داستان زیبا، به من یادآوری کرد که حتی در سخت‌ترین شرایط، امید و تلاش می‌تواند ما را به هدفمان برساند.
✅ موضوع: آدم فضایی
آدم فضاییِ من، نه ابرقهرمان قصه‌هاست و نه موجودی ناشناخته از اعماق فضا. اون یه آدم معمولی‌ست، مثل ما، با احساسات و دردهاش. بیشتر از چهارصد ساله که اینجا زندگی می‌کنه، درس داده، عاشق شده و غم از دست دادن رو چشیده.

اون همه چی رو دیده: جنگ، مرگ، بی‌رحمی، و عشق پاک. دیگه هیچی براش عجیب نیست. مرگ یه بچه پنج ساله براش عادی شده، مثل یه خبر تکراری. اون خسته شده از تکراری بودن همه چیز؛ از فیلم‌های علمی‌تخیلی تا انشاهای مدرسه‌ای که همه از یه آدم فضایی نجات‌دهنده می‌گن.

آدم فضاییِ من، زمین رو خونه‌ی خودش می‌دونه، اما دیگه دلش اینجا نیست. اون می‌بینه که آدم‌ها چقدر بی‌رحم و خودخواه هستن. می‌بینه که چطور به همدیگه آسیب می‌زنن و دنیاشون رو خراب می‌کنن.

اون یه سوال بزرگ داره: چرا آدم‌ها نمی‌تونن با هم مهربون باشن؟ چرا باید این همه درد و رنج توی دنیا باشه؟ آدم فضاییِ من، دیگه به نجات‌دهنده‌ها و ابرقهرمان‌ها اعتقادی نداره. اون می‌دونه که نجات دنیا دست خودمونِ، نه موجودات فضایی.

✅ موضوع: اذان
آوای دلنشین اذان از گلدسته‌های فیروزه‌ای مسجد، همچون نسیمی روحانی بر جانم می‌وزد و آرامشی عمیق را در وجودم جاری می‌سازد. با شنیدن هر کلمه از اذان، احساس کوچکی و حقیر بودن در برابر عظمت بی‌کران خداوند در من شدت می‌یابد.

الله اکبر، الله اکبر؛ این ندای بلند، مرا به سوی سجده و نیایش فرا می‌خواند. با تکرار این عبارت، تمام وجودم لبریز از شوق و اشتیاق برای ملاقات با معبود می‌شود.

اشهد ان لا اله الا الله؛ با هر بار شهادت به یگانگی خداوند، گویی بار سنگینی از دوشم برداشته می‌شود و به یاد می‌آورم که تنها اوست شایسته پرستش. این شهادت، مرا به سوی خودشناسی و شناخت حقیقت رهنمون می‌سازد.

اشهد ان محمداً رسول الله؛ نام مبارک پیامبر اکرم(ص)، آرامشی وصف‌ناپذیر در دلم ایجاد می‌کند. با هر بار ذکر این شهادت، عشق و ارادت من به آن حضرت بیشتر می‌شود و به افتخار مسلمان بودنم می‌بالم.

اشهد ان علیاً ولی الله؛ شنیدن نام امیرالمؤمنین علی(ع)، شور و شوقی وصف‌ناپذیر در وجودم برمی‌انگیزد. عشق به آن حضرت، نورانی‌ترین بخش ایمان من است و با ذکر نامش، احساس نزدیکی خاصی به اهل بیت(ع) پیدا می‌کنم.

با شنیدن اذان، تمام هستی‌ام به سمت خداوند متعال جذب می‌شود و در برابر عظمت او سر تعظیم فرود می‌آورم. این لحظه‌ها، زیباترین لحظات زندگی من هستند که در آنها به راز و نیاز با معبود می‌پردازم و از او طلب آمرزش و هدایت می‌کنم.

✅ موضوع: شانس
همیشه فکر می‌کردم شانس کلید طلایی موفقیت است، یک هدیه آسمانی که به برخی عطا می‌شود و برخی از آن محرومند. تصور می‌کردم تقدیر است که درهای شانس را به روی ما می‌گشاید یا می‌بندد و هیچ تلاشی نمی‌تواند آن را تغییر دهد. شنیده بودم که می‌گویند شانس یک بار به در خانه هر کسی می‌کوبد، پس باید چشم و گوشمان را باز نگه داریم تا آن را از دست ندهیم. اما کم‌کم بزرگ‌تر که شدم، متوجه شدم قضیه آن‌قدرها هم ساده نیست.

وقتی بیشتر دقت کردم و درباره زندگی افراد موفق مطالعه کردم، فهمیدم که شانس یک اتفاق تصادفی نیست. هرچه بیشتر تلاش می‌کردند، بیشتر به آن نزدیک می‌شدند. انگار شانس یک پاداش بود برای کسانی که سخت کار می‌کردند. بعدها فهمیدم که شانس فقط یک کلمه است که ما برای توصیف موفقیت‌های ناگهانی استفاده می‌کنیم. اما وقتی دقیق‌تر نگاه کنیم، می‌بینیم که این موفقیت‌ها نتیجه تلاش‌های طولانی و پیگیر خود فرد بوده است.

این موضوع فقط به موفقیت‌های بزرگ مربوط نمی‌شود. اتفاقات بد هم گاهی به عنوان بدشانسی تلقی می‌شوند. مثلاً اگر از روی خیابان بگذری و ناگهان یک آجر از ساختمان بیفتد و نزدیکت فرود بیاید، همه می‌گویند چه بدشانسی آوردی. اما آیا واقعاً بدشانسی بوده است؟ شاید همین کار خوب دیروزت که به پیرزن کمک کردی، باعث شده امروز از این اتفاق بد در امان بمانی.

حالا من معتقدم همه اتفاقات زندگی به هم مرتبط هستند. هر کار خوبی که انجام می‌دهیم، مثل یک بومرنگی است که برمی‌گردد و به خودمان خیر و برکت می‌رساند. این همان چیزی است که ما آن را شانس می‌نامیم. به نظر من، شانس چیزی نیست که از آسمان بیاید، بلکه نتیجه اعمال و تلاش‌های خودمان است.

✅ موضوع: فیل و فنجان
خداوند در آفرینش هستی، همه چیز را جفت آفریده؛ کوچک و بزرگ، لاغر و چاق، بلند و کوتاه، درست مثل فیل و فنجان. این تضادهاست که به دنیا رنگ و بوی زندگی می‌بخشد. ضرب‌المثل قدیمی «فیل و فنجان» همیشه که دو چیز خیلی با هم فرق داشتند، یادمان می‌انداخت. فیل، آنقدر بزرگ و فنجان، آنقدر کوچک که انگار از دو دنیا آمده بودند!

یک بار شنیدم که هندی‌ها از فیل‌ها برای کارهای سنگین استفاده می‌کنند. جالب اینجاست که وقتی می‌خواهند فیل را از جایی به جای دیگر ببرند، یک مرغ کوچک هم همراهش می‌برند! فیل هم از روی مهربانی، تکان نمی‌خورد که مبادا به مرغ آسیبی برسد.

دو تا از دوستام بودند که خیلی با هم صمیمی بودند. یکی‌شان مثل فیل قدبلند و تنومند بود و دیگری مثل فنجان ریز نقش و لاغر. هر وقت معلم‌هاشون می‌دیدنشون، می‌گفتند: «این دوتا که خیلی به هم میان!» این تفاوت‌ها و تضادهاست که دنیا رو قشنگ کرده. اگه همه چیز مثل هم بود، دیگه هیچ جذابیتی نداشت. دنیا با همین رنگارنگی‌هاست که بهمون نشون می‌ده که همه چیز ممکنه.

در پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه ۱۹ نگارش نهم خواهیم داشت:

۳- یکی از نوشته های عضو گروه خود را انتخاب و آن را بر پایه معیارهای زیر، بررسی و نقد کنید.

نتیجه بررسی و داوری: در متن گذر رودخانه برای پویا سازی و پرروش ذهن، از روش های نگاه کردن، گوش کردن، بیان افکار و گفتار و دگرگونه دیدن استفاده شده است. تغییر ضمیر و زاویه دید و جان بخشی به اشیا متن را متفاوت جلوه داده است.

در پاسخ درست نویسی صفحه ۲۰ نگارش نهم خواهیم داشت:

به جمله های زير توجه كنيد:
امواج سرگردان دريا، حشرات كنار ساحل را بلعيدند.
حشرات كنار ساحل، توسط امواج سرگردان دريا، بلعيده شدند.

جمله اول درست است. به کارگیری واژه «توسط» در جمله هایی که «نهاد» آنها مشخص است، روا نیست. به همين سبب، شيوه نوشتاری جمله دوم نميپسنديم؛ استفاده از واژه «توسط» در چنين بافتهايی، از راه ترجمه وارد زبان فارسی شده است؛ در نوشتار معيار بهتر است از اين لغزش ها پرهيز كنیم.

✅ جمله های زیر را ویرایش کنید:

كتاب های ارزشمند گلستان و بوستان، توسط سعدی نوشته شد.
جواب: سعدی، کتاب‌های ارزشمند گلستان و بوستان را نوشت.

اين متن های زيبا، توسط دانش آموزان نوشته شده است.
جواب: دانش آموزان این متن‌های زیبا را نوشتند.

در پاسخ تصویر نویسی صفحه ۲۰ نگارش نهم خواهیم داشت:

انشای آزاد: داخل یک اتوبوس شلوغ را، تصور کنید و تصویر ذهنی خود را بنویسید.

مقدمه انشا: از اول تا آخر اتوبوس صدای مردم می آمد که همگی با هم پچ پچ می کردند و هر کسی درباره مشکلات خودش حرفی می زد …

بدنه انشا: پیر زن مهربانی درباره آرزوهایی که در جوانی داشته و مشکلاتی که الان دارد را برای دیگری تعریف می کرد، فرد دیگری درباره فرزندانش حرف می زد و … همه برای خود دنبال همدردی بودند و من تنها در اتوبوس به حرفای مردم گوش می‌دادم. تا بلکه به این روش و شیوه در زندگی آنها زندگی کنم فرصت های زندگی آدمیان مانند کتابی بسیار بزرگ است که هر ورق آن کتاب وسعتی به پهنای فاصله من با کهکشان ها دارد.

همه جا شلوغ بود اتوبوس بسیار آهسته پیش می رفت و افراد زیادی داخل اتوبوس بودند. انگار اتوبوس خسته شده بود برای اینکه از صبح مردم زیادی را جابجا کرده بود. با تلفن وارد اتوبوس شد. من از روی احساس وظیفه وظیفه از جایم بلند شدم و جایم را به ایشان دادم او بسیار تشکر کرد و به من گفت که انشالله پیر بشی.

شاید همه حرف های او را نمی فهمیدم ولی این را می دانستم که اتوبوس فضای زیبایی برای یافتن افراد پاک و ساده است. مردان و زنانی که امور هر روزشان را می گذرانند یکی به پزشک می رود یکی دیگر سرکار و یکی دیگر هم مثل من به مدرسه میرود من شبانه روز این مسیر را اتوبوس طی می‌کند اما هر دفعه من با افراد جدید و مختلفی روبرو می شود انگار زندگی در ظاهر تکرار میشود ولی در باطن دل بسیار بزرگی دارد.

نتیجه انشا: شاید در ظاهر استفاده از وسیله نقلیه ای مثل اتوبوس بسیار کند و خسته کننده باشد اما ما می توانیم هر روز در آن انسان های جدیدی را ببینیم و دقایقی هر چند کوتاه مثل آنها زندگی کنیم. این دوستی ها و دیدار ها با انسان های جدید است که باقی خواهد ماند.

در این بخش، مروری بر جواب صفحه ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ و ۲۴ نگارش نهم انجام داده شد. با اضافه کردن عبارت “حاشیه نیوز” در آخر جستجوهای درسی خود در گوگل، به بهترین پاسخ ها دسترسی خواهید داشت. لطفاً به خاطر داشته باشید که ابتدا سعی کنید پاسخ سوالات را خودتان بیابید و سپس برای بررسی صحت آن به این پاسخ ها مراجعه کنید. اگر سوالی دارید، آن را در قسمت دیدگاه بپرسید تا معلمان و کارشناسان ما به آن پاسخ دهند.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − 5 =

دکمه بازگشت به بالا