آموزش و سرگرمی

جواب فعالیت های نگارشی و درست نویسی و بازنویسی حکایت نگاری و نتیجه برسی و داوری درس دوم صفحه ۳۰ تا ۳۶ نگارش هشتم ؛ افکار و گفتارمان را بنویسم

جواب صفحه ۳۰ و ۳۲ و ۳۴ و ۳۵ و ۳۶ نگارش هشتم که مربوط به سوال های درس دوم افکار و گفتارمان را بنویسم است را در حاشیه نیوز برای شما دانش آموز فعال و کوشا آماده شده است. در این قسمت به حل گام به گام پاسخ سوالاتفعالیت های نگارشی و درست نویسی و بازنویسی حکایت نگاری و نتیجه برسی و داوری صفحه ۳۰ و ۳۲ و ۳۴ و ۳۵ و ۳۶ نگارش هشتم می‌پردازیم.

جواب صفحه ۳۰ و ۳۲ و ۳۴ و ۳۵ و ۳۶ نگارش هشتم

در پاسخ فعالیت های نگارشی صفحه ۳۰ و ۳۱ و ۳۲ نگارش هشتم خواهیم داشت:

دو متن زیر را بخوانید و با ذکر نمونه و دلیل، تفاوت آنها را مشخص کنید. (دو متن صفحه ۳۰)

جواب: متن اول ادبی (فارسی معیار) می باشد و متن دوم به صورت محاوره ای (گفتاری) بیان شده است. چرا که در متن دوم از كلمات شكسته و گفتاری مانند داش، یهو، باشه و … استفاده شده است و همچنین نظم و ترتیب جمله ها به صورت گفتاری می باشد. همچنین جملات متن اول کوتاه و جملات متن دوم بلند تر و طولانی تر هستند، به علاوه در متن دوم از کلمات قدیمی و در متن اول از کلمات نو استفاده شده است.

متن زیر را به زبان فارسی معیار، بازنویسی کنید.

«هر وقت می شینم به زبان فارسی فکر می کنم، فردوسی به یادم میاد و با خود میگم این مرد چقدر بزرگ بود و چه خدمت عظیمی به کشور ایران کرد. زبان فارسی رو، زیر چتر خودش درآورد و همه مردم این سرزمین را و مانند مادر مهربان بود در طول تاریخ برای همه.
زبان فارسی، یه عالمه همراه و همنشین داره در گوشه و کنار ایران و جهان و با همه گویش ها و لهجه های ایرانی، همیشه داد و ستد و رفتاری دوستانه داره. فارسی و دیگر زبان های ایرانی کلمه هایی را به هم قرض می دن و از توانایی های همدیگه بهره می گیرن و این باعث میشه هر دو طرف، همیشه قوی و پابرجا باشن.
غیر از فردوسی، بزرگان دیگه هم به زبان و فرهنگ کشور ایران یاری رساندن، بوعلی، فارابی، سعدی، مولوی، حافظ، جامی، ملاصدرا، تا زمان ما شهریار، مطهری، حسابی و … همه این استادان، فرزندان این میهن عزیز هستن که در دامن فرهنگ ایران اسلامی و زبان فارسی، پرورش یافتن».

جواب به زبان فارسی معیار: «هر وقت به زبان فارسی فکر می کنم، فردوسی به یادم می آید و با خود می گویم، این مرد چقدر بزرگ بود و چه خدمت عظیمی به کشور ایران کرد. زبان فارسی و همه مردم این سرزمین را زیر چتر خودش درآورد و در طول تاریخ برای همه مانند مادری مهربان بود.

زبان فارسی، در گوشه و کنار ایران و جهان، همراهان و همنشین های بسیاری دارد و با همه گویش ها و لهجه های ایرانی، همواره داد و ستد و رفتاری دوستانه دارد. زبان فارسی و دیگر زبان های ایرانی کلمه هایی را به هم قرض می دهند و از توانایی های یکدیگر بهره می گیرند و این باعث می شود هر دو زبان، همیشه قوی و پابرجا باشند.

غیر از فردوسی، بزرگان دیگری نیز به زبان و فرهنگ کشور ایران یاری رساندند: بوعلی، فارابی، سعدی، مولوی، حافظ، جامی، ملاصدرا، تا زمان ما شهریار، مطهری، حسابی و … تمامی این اساتید، فرزندان این میهن عزیز هستند که در دامن فرهنگ ایران اسلامی و زبان فارسی، پرورش یافتند».

در پاسخ نتیجه برسی و داوری صفحه ۳۳ نگارش هشتم خواهیم داشت:

متن بازنویسی شده تمرین ۲ هر یک از دوستان را که در کلاس خوانده میشود، بر پایه سنجه های زیر، بررسی و نقد کنید: 

جواب: این بخش پاسخ نوشتاری ندارد (یعنی سوال گفته بشینید با دوستاتون در مودرش صحبت کنید.)

در پاسخ درست نویسی صفحه ۳۴ نگارش هشتم خواهیم داشت:

جمله های زیر را ویرایش کنید:

مراسم بزرگداشت خانم مرحومه ایرانپور برگزار شد.

جواب: مراسم بزرگداشت خانم مرحوم ایرانپور برگزار شد.

در میان زنان شاعره، پروین اعتصامی از همه نام آورتر است.

جواب: در میان زنان شاعر, پروین اعتصامی از همه نام آورتر است.

در پاسخ حکایت نگاری بازنویسی صفحه ۳۵ و ۳۶ نگارش هشتم خواهیم داشت:

اصل حکایت را بخوانید و با شکل بازنویسی شده آن، مقایسه کنید. (صفحه ۳۵)

اکنون براساس نمونه، حکایت زیر را به زبان ساده امروز بازنویسی کنید.

حکایت : مردکی را چشم درد خاست. پیش بیطار (دام پزشک) رفت که دوا کن؛ بیطار از آنچه در چشم ستوران می کرد، در دیده او کشید و کور شد. حکومت (شکایت) به داور بردند. گفت: بر او هیچ تاوان نیست؛ اگر این خر نبودی، پیش بیطار نرفتی». (گلستان)

در پاسخ بازنویسی حکایت صفحه ۳۶ نگارش هشتم خواهیم داشت:

بازنویسی حکایت مردکی را چشم درد خاست : روزی روزگاری در شهری یک مرد خسیسی بود که خساستش آوازه ی شهر بود. او به دلیل کهولت سن، یکی از چشم هایش کم بینا شده بود. او به دلیل خساست، تقریبا هیچ وقت پیش پزشک نمی رفت. او چند بار سعی کرد خود را مداوا کند اما چون نابلد بود، چشمش بدتر شد. او که می دانست رفتن پیش چشم پزشک برایش هزینه ی زیادی دارد، ترجیح داد پیش دامپزشک برود و این گونه از هزینه ها بکاهد.

در بیمارستان، منشی گفت: آقا، حیوانتان کجاست؟ آن مرد خودش را به نفهمی زد. تا این که منشی به دامپزشک زنگ زد و گفت که فلان آقا آمده اند. از قضا دامپزشک خصومت دیرینه ای با آن مرد داشته است. او هم بی سروصدا گفت: بفرستش تو. پیرمرد وارد شد ولی دامپزشک را نشناخت. دامپزشک هم بی سر و صدا دستگاهی که مخصوص تمیز کردن چشم حیوانات بود را، در چشم او کشید و چشم پیرمرد قصه ی ما کور شد.

پیرمرد پیش قاضی رفت و ماجرا را گفت. قاضی هم فکری کرد و گفت: پیرمرد ابله، اگر تو نادان نبودی، هیچ وفت به دامپزشک مراجعه نمی کردی. دامپزشک هم که دید ماجرا به نفع او تمام شده، با لبخندی شیطانی، دادگاه را ترک کرد.

در این بخش، مروری بر جواب صفحه۳۰ و ۳۲ و ۳۴ و ۳۵ و ۳۶ نگارش هشتم انجام داده شد. با اضافه کردن عبارت “حاشیه نیوز” در آخر جستجوهای درسی خود در گوگل، به بهترین پاسخ ها دسترسی خواهید داشت. لطفاً به خاطر داشته باشید که ابتدا سعی کنید پاسخ سوالات را خودتان بیابید و سپس برای بررسی صحت آن به این پاسخ ها مراجعه کنید. اگر سوالی دارید، آن را در قسمت دیدگاه بپرسید تا معلمان و کارشناسان ما به آن پاسخ دهند.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − 5 =

دکمه بازگشت به بالا